محمد ابراهیم فیاضیان 

نام پدر: ابوالقاسم

تاریخ تولد: 1338/5/7

محل تولد: فردوس

تاریخ شهادت: 1365/12/15

محل شهادت: شلمچه

محل دفن: فردوس

یگان اعزام کننده: بسیج کربلای 5

 







وصیت نامه شهید محمد ابراهیم فیاضیان

به نام او و به یاد او و برای او     ان ا... یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص    (سوره صف آیه 4)
همانا خداوند دوست دارد آنانکه در راه او پیکار می‌کنند صف بسته‌اند گویا ایشان پایه‌ای آهنینند قبل از هر سخنی تحیات نا محدود و درورد نامحدود به پیشگاه مقدس و منور حضرت حجة ابن الحسن العسکری امام عصر و سلام به نائب بر حقش امام امت این پیر زنده دل و روشن گر زمانه که همچون چراغی فروزان در وادی ظلمت روشنی افکند و پیکرة بی روح جامعه را حیاتی معنوی و جاویدانه بخشید و درورد و سلام بیکران بر ارواح طیبی شهداء از صدر اسلام تا به امروز بالاخص شهدای انقلاب اسلامی وشهدای جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی عراق علیه انقلاب اسلامی که با خون پاک خویش نهال نوپای انقلاب اسلامی را آبیاری نوده و به اسلام حیاتی دیگر بخشیدند و سلام بر دلاورمردان عرصه پیکار حق علیه باطل که با جانبازیها و از خود گذشتگیها هر روز حماسه‌ای نوین می‌آفرینند و سلام بر شما امت قهرمان و شجاع ایران که از بذل جان و مال خویش در راه پیشبرد اهداف عالیه انقلاب اسلامی دریغ نورزیدید . شکر و سپاس بیکران خداوند منان را که نعمت اسلام را به ما ارزانی داشت و ما را به صراط مستقیم که همانا دین محمدی و ولایت علی  است رهنون گرداند .
امت قهرمان و دلاور اگرچه ما در زمان امام حسین (ع) و یاران با وفایش در صحنه کربلا نبودیم که جان ناقابل خویش را بر طبق اخلاص گذاشته و با  را یاری دهیم اینک  د ردروزگار خویش کربلای دیگر و حسین زمانه را نظاره گریم فرزندی از تبار پاک امام حسین (ع)‌ که همانند جد بزرگوارش علیه ظلم و جهل و بیداد زمانه قیام نموده و می‌رود که طاغوتیان زمانرا از صفحه روزگار محو نماید و اسلام واقعی را جایگزین اسلام به انحراف رفته نماید . اینک وقت آن رسیده است که بار سفر بربندیم و به یاری حسین زمان بشتابیم پس بیائید با شهداهم پیمان گردیم و به ندای امام لبیک گفته و تداوم بخش راه خویش آنها باشیم گرچه این بنده نا چیز و عبد سراپا تقصیر لایق آن نیستم که خود را در زمرة شهدا قلمداد نمایم اما پیام تمامی شهدا و رزمندگان اسلام اینستکه با تمام وجود از اسلام و انقلاب  اسلامی حمایت و پاسداری نمائیم و دست در دست امام گذاشته و هیچگاه او را تنها نگذاریم و انشاءا... این انقلاب اسلامی را به انقلاب بزرگ و جهانی حضرت مهدی (عج) متصل نمائید .
هم اکنون سخنی چند با والدین عزیزم دارم و آن اینکه قبل از هر چیزی از پیشگاه خداوند بزرگ آمرزش می‌طلبم و بعد از آن از شعارها معذرت می‌خواهم که نتوانستم برای خداحافظی به فردوس بیایم و شما را زیارت نمایم می‌دانم مقداری تحمل این مسئله سخت است اما به خاطر رضایت خداوند و به احترام خون شهدا عزیزمان صبر و استقامت ورزید و کاری نکنید که دشمنان امام و انقلاب اسلامی شاد شوند پدر عزیز و مادر دلسوز و مهربانم شما سالها در رشد و تربیت من زحمت کشیدید و شب بیداریها کشیدید و من نتوانستم زحمات و خدمات بیکران شما را جبران نمایم و آنطور که باید و شاید وظیفه فرزندی را ادا نمایم ممکن است شماها را ناراحت و اذیت کرده باشم به این خاطر از شما ها عفو و گذشت می‌خواهم و مرا خواهید بخشید مبادا در تشیع جنازه‌ام بیتابی کنید و گریه نمائید زیرا در این صورت دشمنان امام و انقلاب اسلامی شاد خواهند شد .
       حتی الامکان صبر و شکیبائی نماید زیرا خداوند صابرین را به اجر  و پاداش مژده داده است و همچنین از برادران و خواهر گرامیم با همسرشان معذرت می‌خواهم و اگر از این بنده ناچیز ناراحتی و رنجشی دیده باشند خواهند بخشید و نیز از کلیه اقوام و دوستان و آشنایان طلب عفو و گذشت دارم . والدین عزیزم اول برای طول عمر امام عزیزمان و پیروزی رزمندگان اسلام و نیز برای آمرزش گناهان و معاصی این بنده حقیر دعا کنید در پایان یکبار دیگر از خداوند عفار الذنوب و ستار العیوب طلب عفو و گذشت دارم و امید وارم در عالم محشر مارا با محمد و آلش محشور گرداند و از شما پدر ومادر عزیزم نیز عذر خواهی مجدد دارم


با آرزوی طول عمر با عافیت برای امام امت و سلامتی و سربلندی امام و امت امام و پیروزی عاجلو نهای برای رزمندگان حق        اسلام و آزادی اسرای در بندمان سخنم را به پایان می‌رسانم .       


والسلام علی من اتبع الهدی
محمد ابراهیم فیاضیان     6/11/1365



خاطره
فرزندم محمدابراهیم مدت زیادی در منطقه حضور داشت و خیلی آرزوی شهادت می کرد او در عملیات بیت المقدس در خرمشهر به شدت مجروح شده بود به گونه ای که تقریبا از او قطع امید کرده بودیم . بعد از چند ماه بستری در بیمارستانهای اهواز، اصفهان، تهران و مشهد سرانجام محمدابراهیم را به خانه آوردیم. یک روز که تقریبا بهبود یافته بود از طرف بنیاد شهید کیسه ای که حاوی مقادری پول توجیبی و ساعت و لباسهای خونی بود آوردند و تحویلش دادند به اضافه ی وصیت نامه اش که هم داخل کیسه بود. وصیت نامه را باز کرد و آن را پاره نمود و با لبخند گفت: این دفعه که نوبت من نشد ولی سعی می کنم با خود سازی و حضور دائم در عملیات به چنگش آورم و بالاخره پس از گذشت پنج سال از آن مجروحیت در اسفندماه شصت و پنج به آنچه می خواست، رسید.
راوی:  ابوالقاسم فیاضیان


تصاویر

E23A1

E23A10

E23A11

E23A12

E23A13

E23A14

E23A15

E23A16

E23A17

E23A18

E23A19

E23A2

E23A20

E23A21

E23A22

E23A23

E23A24

E23A25

E23A26

E23A27

E23A28

E23A29

E23A3

E23A4

E23A5

E23A6

E23A7

E23A8

E23A9

F418

F486

F487

F488

F489

F490

F491

F495